اخبار ورزشی

این جنایت محض است، نه هوش مصنوعی/ آخرالزمان پشت چراغ قرمز میدان تجریش

آخرالزمان پشت چراغ قرمز میدان تجریش

ساعت ۱۵ روز یکشنبه ۲۵ خرداد ۱۴۰۴، محله تجریش و میدان قدس در شمال تهران مثل همیشه مملو از جمعیت است و زندگی جریانی عادی دارد، ناگهان کوهی از آوار و آتش بر سر عابران فرو می‌ریزد.

به گزارش رزنیوز و به نقل از ایرنا ، حمله رژیم صهیونیستی به محدوده میدان قدس شهر تهران (منطقه تجریش خیابان باهنر) این محدوده را به ویرانه‌ای شبیه صحنه‌های جنگ تبدیل کرد. مردم، کسبه و رهگذران، هر یک گوشه‌ای از فاجعه را لمس کردند؛ از لرزش زمین و موج انفجار تا دیدن جنازه‌ها و تحمل شب‌های بی‌خوابی. آن‌چه می‌خوانید مجموعه‌ای از روایت‌های بی‌واسطه شاهدان عینی است که صدای مردم در دل حادثه‌اند.
در انفجار میدان قدس ۱۲ نفر شهید و حدود ۵۹ شهروند غیرنظامی نیز مجروح شدند.این فاجعه‌ با روایت رسمی آمار کشته و زخمی تمام نمی‌شود، بلکه در خاطره مردمی باقی مانده که یا زنده ماندند یا در کنار داغ‌دیدگان ایستادند. در این گزارش، شاهدان بی‌واسطه، با کلمات خود از لحظاتی می‌گویند که زندگی‌شان را برای همیشه تغییر داد.

* خیابان‌هایی که تا چند لحظه پیش پر از مردم عادی بود، ناگهان بدل شد به صحنه‌ای از جنگ: «جنازه‌ها روی آسفالت، زخمی‌هایی که با دست خالی از زیر آوار بیرون کشیده می‌شدند، خودروهایی که میان گودال و لوله‌های آب ترکیده گیر کرده بودند و صدای جیغ کودکانی که در مدرسه‌ با مرگ روبه‌رو شده بودند.» انفجارها، فقط دیوارها را خراب نکردند؛ اعصاب، ذهن و اعتماد عمومی را هم متلاشی کردند.

اکنون و با گذشت حدود ۲ هفته از حادثه، زندگی به خیابان باهنر و تجریش بازگشته است. اما با این حال، آن‌سوی این واقعیت زمینی، در فضای مجازی روایت‌های دیگری در جریان بود: کسانی که تصاویر منتشرشده را ساختگی می‌دانستند، به پردازش گرافیکی مشکوک بودند یا این حجم از ویرانی را اغراق‌شده می‌دیدند. اما آن‌چه در ادامه می‌خوانید، چیزی فراتر از تصویر است؛ صدای کسانی‌ است که نبوده‌اند در توییتر، اما بوده‌اند در تجریش. افرادی که از دل حادثه برگشته‌اند، یا هنوز هم در آن مانده‌اند.

این روایت‌ها، نه تحلیل‌اند و نه گزارش‌های رسمی؛ تکه‌هایی از واقعیتی خشن و بی‌رحم‌ یک تجاوز آشکار هستند که هنوز بوی خون، خاک، آوار، ترس و دود از آن بلند می‌شود.

*غزه در تجریش؛ تکه‌تکه، سوخته و ساکت

صاحب مغازه عینک‌ فروشی مقابل ساختمان مورد اصابت موشک که به خوبی حادثه را به یاد دارد، گفت: حدود ساعت ۳ بعد از ظهر روز ۲۵ خرداد در خیابان فنا خسرو (ضلع شمالی میدان قدس) بودم، صدای مهیب انفجار را که شنیدم تصور کردم بیمارستان شهدای تجریش را زدند، اما وقتی با همکارم در مغازه تماس گرفتم متوجه شدم دقیقا ساختمان مقابل مغازه مورد اصابت موشک قرار گرفته است.

وی ادامه داد: به سرعت خود را به مغازه رساندم، همه چیز تیره و تار و غیرقابل باور بود، خیابان پر از سنگ و شاخ و برگ درختان شکسته بود. وحشتناک تر از همه پیکرهایی بود در گوشه گوشه خیابان افتاده بودند، نمی‌توانستم به این صحنه و جنازه ها نگاه کنم، سرم را پایین انداخته و با عجله به مغازه رفتم.

این مغازه دار گفت: هیچ چیز سرجایش نبود، همه چیز مغازه به یکباره از بین رفته بود، تابلو مغازه، گیت فروشگاه، اجناس ، فرم(قاب) عینک ها، لنز و عدسی ها همه و همه نابود شده بود. دقیقاً شبیه فیلم‌های بود که از نوار غزه دیده بودم؛ این خیابان واقعاً شبیه خیابانی در غزه شده بود.

در میدان قدس هم به دلیل گودال ایجاد شده ناشی از شدت انفجار، لوله های انتقال آب ترکیده و خیابان کاملاً پر از گل و لای و آب شده بود.

به گفته صاحب این عینک فروشی، گودال ایجاد شده به حدی بزرگ و عمیق بود که یکدستگاه خودرو شاسی‌بلند داخل آن افتاده بود که پس از چند ساعت با جرثقیل بیرونش آوردند، حتی تیرهای برق هم شکسته و بر زمین افتاده بود، شرایط به گونه ای بود که عابرین امکان تردد در این محدوده را نداشتند، غیر از سنگ و آب و گل و لای، هر لحظه امکان انفجار وجود داشت چراکه کابل های برق فشار قوی بر زمین رها و یا داخل آب افتاده بودند.

وی گفت: حداقل خسارت وارده به مغازه‌ام ، چند میلیارد تومان است و یک حساب سرانگشتی نشان می دهد که چه خسارتی به مردم وارد شده است.

*همچنان کابوس می‌بینم

خانمی که در مدرسه دخترانه واقع در خیابان باهنر کار(سرایدار) می کند نیز روایت دیگری از حادثه ۲۵ خرداد دارد، وی با اشاره به اینکه ۵ دقیقه قبل از انفجار به همراه همسرش برای خرید از مدرسه خارج شدم گفت: صدای انفجار به حدی زیاد بود که سراسیمه از ماشین پیاده و به سمت مدرسه دویدیم.

به گفته او، «صحنه بسیار وحشتناک بود. وقتی رسیدم سر خیابان، آتش، دود و گرد و غبار همه‌جا را گرفته بود. پلیس با حضور در محل اجازه ورود افراد به محدوده حادثه را نداد.

وی ادامه داد: یکی از اولیا دانش آموزان را در مسیر دیدم که از مدرسه بازمی گشت، گفت بچه‌هایت سالم‌ هستند اما دلم آرام نگرفت. وقتی به مدرسه رسیدم و بچه‌ها را صدا زدم و دیدم که همه سالمند، از شدت فشار از هوش رفتم.

این خانم سرایدار گفت: مدرسه به‌شدت آسیب دیده بود. سقف و شیشه کلاس‌ها نابود شده بودند. بچه‌هایم گریه می‌کردند و از شدت ترس شوکه شده بودند. درِ ورودی مدرسه به‌خاطر موج انفجار باز شده بود و مردم جنازه‌ها را به داخل مدرسه آورده بودند.

او اضافه کرد: هنوز هم ترس در دل بچه‌هاست. همه‌ فکر می‌کنیم این یک کابوس وحشتناک بود. با وجود اینکه دو هفته از تهران خارج شدیم اما ترس هنوز در وجودم مانده است.»

*خیابان پر از خون، جنازه و سنگریزه

آب میوه فروش دور میدان قدس نیز ماجرای روز واقعه را این چنین تعریف کرد که حدود ساعت ۳ بعدازظهر یکشنبه داخل مغازه بودیم که ناگهان صدای مهیبی آمد و زمین لرزید. سریع از مغازه بیرون آمدیم. موشکی ساختمان روبرویی ما را زده بود.

او هم مانند دیگر کاسب محل، در آن لحظه فقط آوار و شیشه‌ خردشده، سنگ‌ریزه، درخت شکسته ، خون، جنازه و ماشین‌های مچاله شده را به چشم دیده که می گوید « فاجعه بود».

وی درباره انفجار موشک دوم که به خودروهای پشت چراغ قرمز میدان قدس برخورد کرد نیز گفت: موشک دقیقا میان خودروها خورد، خیلی صحنه عجیبی بود انگار فیلم اکشن می دیدم – ماشین ها چندین متر به هوا پرتاب شدند، محدوده محل انفجار ایستگاه تاکسی و اتوبوس است، جمعیتی که آنجا ایستاده بودند یا زیر آوار و آهن قراضه ماشین ها ماندند یا از شدت انفجار به گوشه ای پرت شدند. هیچ کس از این مهلکه جان سالم بدر نبرد.

به گفته وی، حداقل ۲۰ تا ۳۰ نفر در جا کشته و افزون بر ۶۰ نفر هم زخمی شدند. صحنه ای که با چشم خودم دیدم را باور نمی کنم و حق می دهم به افرادی که مدعی هستند فیلم حادثه، محصول هوش مصنوعی است. اما بدانید که جنازه‌ها، زخمی‌ها، آدم‌های داغ‌دیده… این‌ها نمی‌تونند حاصل تخیل یا شایعه باشد. من  لحظه انفجار را، زنده‌ی‌ زنده دیدم .»

در روزهایی که مرز میان واقعیت و روایت در فضای مجازی به‌هم ریخته، روایت‌های میدانی از زبان مردم، بیش از هرچیز روشنگر است. وقتی کسانی از پشت صفحه‌های تلفن همراه، تصاویر انفجار و خون را «ساختگی» می‌نامند یا آن را حاصل هوش مصنوعی می‌دانند، نمی‌توانند لحظه‌ای تصور کنند که چه بر سر قربانیان این جنایت و شاهدان عینی این حادثه هولناک آمده است. این گزارش صدای کسانی است که در کانون وقوع فاجعه نفس کشیدند و هنوز از شوک آن بیرون نیامده‌اند.

کودکی که در مدرسه با جنازه مواجه شده یا مغازه‌داری که همه‌چیزش دود شده، ساختگی نیست؛ سندی زنده است بر اینکه فاجعه واقعاً رخ داده است. نه هوش مصنوعی، نه جعل، نه اغراق. این گزارش، ثبت رنج‌هایی است که اگر دیده نشوند، دوباره تکرار خواهد شد و تنها وظیفه روزنامه‌نگار نیست که بازتاب دهنده اخبار باشد بلکه وظیفه هر رسانه‌ای است که بین واقعیت و روایت، جانب حقیقت را بگیرد.

لینک خبر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *