شیشه شکست؛ صدا خواهد ماند
این بنا، فراتر از معماری، تجسمی است از ارادهای جمعی برای روایت رنجها، امیدها، و پایداریها. من، که ۱۰ سال از عمر خویش را در این سنگر فرهنگی-رسانهای زیستهام، میدانم آنچه در آنجا جاری است، نه برق دوربین یا صدای میکروفون، که خونِ گرمِ تعهد است؛ تعهد به مردم، به سرزمین و به راستی.
رژیم اسرائیل، با همه ساز و برگ جنگیاش، آنجا را نشانه رفت که میپنداشت تپندهترین قلب روایتگری ماست. اما ندانست که رسانه ملی ما، ریشه در خاک غیرت این مردم دارد. نه با آتش از کار میافتد، نه با دود خاموش میشود. امید، آگاهی و ایمان، در رگهای این نهاد جاریست؛ و هرچه ضربه بخورد، از درون قویتر میشود.
در برابر همکاران رسانهای دیروزم که امروز دلیران خط مقدم جنگ رسانه هستند، سر تعظیم فرود میآورم. شما را صلابتتان میشناساند، نه قاب تصویر. شما را نه سکوت، بلکه پایداری در میانه طوفان معنا میبخشد.
به دشمنان این آب وخاک باید گفت که اگر حتی تمام پنجرهها را بشکنید، خورشید از پشت کوهها خواهد درخشید و به دوستان قلم، صدا و تصویرم میگویم: سلامت بمانید، پایدار بمانید و همچنان فانوس روشنگری بر این دریای متلاطم باشید.
شیشه شکست، اما صدا ماند. صدا خواهد ماند.
*عضو هیات علمی دانشگاه