5روزنامه اصولگرا علیه مستند ترانه علیدوستی چه نوشتند؟
سکوت مستند در برابر این تناقض، نه سکوتی هنرمندانه، بلکه فرار از مسئولیت روایی است. پگاه آهنگرانی بهجای حل گره، آن را زیر لایهای از موسیقی، نماهای احساسی و مونولوگهای شخصی پنهان میکند. نتیجه، ازدسترفتن اعتماد مخاطب جدی است؛ مخاطبی که انتظار دارد فیلم و فیلمساز، دستکم با خودش صادق باشد. این بیصداقتی، به سطح رابطه کارگردان و سوژه نیز تسری پیدا میکند. آهنگرانی هیچ تلاشی برای فاصلهگذاری انتقادی نمیکند. نسبت او با علیدوستی، نسبت پرسشگر و پاسخگو نیست؛ نسبت همدل و تأییدکننده است.
مستندساز میتوانست بپرسد این چه مبارز انقلابیای است که روزی با مفسدان اقتصادی و رانتخواران در محصولات ریزودرشت همسفره بوده و دستمزد هنگفت دریافت میکرده است؟ آنهم باوجودآنکه بر کسی پوشیده نبود بودجه این آثار از جیب فرهنگیانی که بخش قابلتوجهی از آنان را بانوان تشکیل میدادند تأمین شده است!؟ صدالبته که چنین انتظاری از آهنگرانی بعید و بسیار دور است؛ اما اصول حرفهای مستندسازی این پرسشها را خودبهخود طلب میکند. این فمینیسم سانتیمانتال، درست مانند عدالتخواهی سانتیمانتال، بیش از آنکه موضعی اخلاقی باشد، پروژهای رسانهای است؛ پروژهای که در آن رنج برخی دیده میشوند و رنج برخی دیگر عامدانه نادیده گرفته میشوند، چون هزینه دارد، چون الگوریتمها دوستش ندارند و چون روایت استاندارد را به هم میزند.
تطهیر «زن، زندگی، آزادی» در رسانه ملکه
روزنامه همشهری نوشت: پخش مستندی درباره ترانه علیدوستی، بازیگر زن با سابقه ضدامنیتی در بیبیسی فارسی، واکنشبرانگیز شد. این مستند تلاشی آشکار برای تطهیر وقایع پاییز۱۴۰۱ و بازسازی روایت شکستخورده آن بود.
بیبیسی کوشید از آن رخداد ناکام با عنوان «انقلاب» یاد کند؛ واژهای که حتی جریانهای برانداز نیز از پذیرش آن طفره میروند.
مهمتر از محتوای مستند، حاشیهسازیهای آن بود. فضاسازی رسانهای تلاش داشت از سوژه اصلی با ایجاد حس ترحم و دلسوزی قهرمانسازی کند.
این مستند عملا یک رپرتاژ فرمایشی با پوشش مستند بود. نیروهای سایبری جریان برانداز بهصورت هدفمند وارد میدان شدند. با دستکاری الگوریتمها ویدئو پربازدید جلوه داده شد.
این القا صورت گرفت که بازیگر مذکور در قلب مردم نفوذ دارد. روایتی ساخته شد که با یک اشاره او مردم به خیابان میآیند. این تصویرسازی فاصلهای آشکار با واقعیت اجتماعی ایران دارد.